اسی نکن بخاطر دخترات بمون تنهاشون نذار
همسایه ما بخاطر همین مشکلاتی که تو داشتی خسیسی شوهرش و مادرشوهرش طلاق گرفت و رفت دختر ۴ سالشه تا یک ماه چشم به راه مادرش بود من از جلوی خونشون رد میشدم چادرمو میگرفت میگفت مامانمو ندیدی
همش صدای گریش می اومد
پدرش ازدواج کرد بیچاره دختره الان کلاس هشتمه لاغر و باریک شده کلفت زن باباش بچه های اونو بزرگ میکنه
همون اولا پدرش یه بار بهم گفت اگه زنم می موند این دختر بدبخت نمیشد گفت میترسم اینو طلاق بدم کلی دخترمو اذیت می کنه
دخترم میگه وقتی نیستی همش منومیزنه هوار میکشه
می ترسونه منو میگه خفت میکنم
میگه بابا بهم محبت نکن منو بغل نکن تا زنت حساس نشه...
بیچاره دختره