بیایید بگید کجای زندگی یهو دست خدا رو حس کردید، اونجایی که تو دلتون گفتید آهان پس خدایی هست

اونجایی ک دلم از عالم و ادم میبره حس میکنم بی کس ترینم مثل الان ❤

خیلی جاها،همیشه

همیشه بوده و حسش کردم

و الان

میخوام خودشو بیشتر بهم نشون بده و معجزه کنه برام

سلامتی کامل پسرم فرزاد رو بهم بده

چندین نمونه یه بنده خدا دل من رو سر بچه ام شکست 

دقیق سر نوه دختریش همون ها رو تجربه کرد!!!!

اینکه یه سری به عبارتی میگن معنایی نکن سرت میاد منظور اینه که دل بشکنی سرت میاد

خیلی جاها

ولی هنوز حال گنده ای بهم نداده

یبار ک ی مشکل خانوادگی داشتیم رفتم بالا پشت بون گریه کروم گفتم معجزه میخام فردا ظهرش معجزه کرد 

هیچ وقت فکر نکردم که‌خدایی نیست 

همیشه میدونستم هست 

بهش هم اعتماد کردم و واقعا بهترین ها برام رقم خورده 

وقتی دکترا گفتن هیچ وقت بچه سالم به دنیا نمیاری باید رحم اجاره ای بگیری آمدم خدا رو از ته دل صدا کردم خواب دیدم دخترم کنار دیوار ایستاده حدود هفت سالش بود تو خواب

 الان دخترم بزرگ شده اندام وقیافش مثل همون خوابی که دیدم شدیعنی من قیافه دخترم رو قبل از به دنیا آمدنش کامل تو خواب دیدم خدا خیلی مهربونه فقط باید ازش از صمیم قلب خواستمون رو بخواهیم

اره یه بار یه جور باحالی خودشو قه من نشون داد هنوز که هنوز ذوق میکنم 

من دو تا سقط داشتم 

این بارداریم بلافاصله بعد از سقطم بود 

نمیخواستم باردار بشم چون میترسیدم این یکی هم مثل قبلی ها بشه 

وقتی توی سرویس بهداشتی بی بی چک مثبتم رو دیدم گریه ام گرفت و گفتم خدایا چراااااا باردار شدم من دیگه نمیخوام سقط داشته باشم 

همون لحظه یه صدای بلندی از توی هال اومد 

پریدم بیرون دیدم دسته ی جارو برقی با فاصله پنج سانتی از صورت دخترم افتاده کنارش 

فقط پنج سانت دیگه لازم بود تا بیوفته روی دخترم 

همونجا مطمئن شدم که این یکی فرق داره و خدا خواست بهم نشون بده که خودش نگه دار ماست 

عزیزم شکر

من همون تایم خیلی حرف از بقیه شنیدم و همیشه خواستم از خدا اینه هیچ کس رو از لذت مادر شدن محروم نکنه به لطف خودش