از وقتی به خودم اومدم که نیاز هست سازی رو یادبگیرم ،برمیگرده به دوران بچگیم که میرفتم کلاس خط و استاد خطم سه تار میزد ...اونموقع عاشق موسیقی شدم و تا جدی به مرور که گذشت عاشق موسیقی های سنتی شدم تو نوجونیم تا الان ...
بعد ها که اوایل نوجونیم بود سر آهنگای الکساندر ریباک عاشق ویولن نوازی شدم ،بعدش سر آهنگهای فرامرز اصلانی عاشق گیتار زدن شدم (از اونموقع بود که شروع کرده بودم به آهنگای قدیمی گوش دادن و اتفاقی شناختمش و ادامه دار شد ،هم ایشون هم فرهاد )،سر آهنگای فرهاد و آهنگهای بی کلام شوپن و بعضی فیلمای آمریکایی و انگلیسی عاشق پیانو شدم و در نهایت با موسیقی راک عاشق و شیفته ی صدای گیتار الکتریک ...
تهشم دیدم من همه رو دوست دارم ولی حوصله یادگیریشو نه ...پس سعی کردم خودمو قانع کنم که نرم چیزی یاد بگیرم ولی میدونم بعد از سی و خورده ای سالگیم یه روز که وقتم آزاد بود میرم یاد میگیرم یکیشو ...الانم وقت دارم ولی ذهنم آرامش نداره ...
باله هم از آرزوهام بود ...اونو نمیدونم به سنم قد بده اصلا یادگیریش 😂البته این رقصه ،موسیقی نیست ولی نوشتمش ....
بماند به یادگار ...