2733
2734
عنوان

من چکار کنم ,?

443 بازدید | 24 پست

بچه ها ,درد دلم زیاده ,ازدواج.کردمو,شوهرم بخاطر مادرش با من ازدواج کرد و قصدشون بودن من بعنوان کلفت توی خونه مادرشون بود ,شوهرم هم همینو میخواست ,و میخواست که من تا اخر عمرم اونجا باشم با اون خونه پر رفت و امد ,دوسال بودم و خسته شدم  ازبس کار میکردم کمرم درد گرفت  و هزار تا مریضی دیگه و خواستم جدا بشم ,شوهرم برام خونه ارام و ساکت نگرفت ,وبا بدبختی جدا شدیم و شوهرم ,هیچ علاقه ای بمن نشان نداد ,و کاری بکارم نداشت ,و بی اهمیتم میکرد وبهر حال با سختی سر کردم و زندگیم روال عادی گرفت ,و حالا بعد از چهار سال مادرش مرده ,و شوهرم ,دیگه خونه پدرشو ول نمیکنه ,و میخواست منوهم مجبور کنه که اونجا بمونم ,من اینهمه سال اونجا نرفتم بخاطر اینکه خونه ی جدا داشته باشم و اون  این همه مدت میخواد منو بزور ببره زیر خونه پدرش دوباره ,و من امشب اونجا نموندم ,و میدونم ازم کینه میگیره اما اگر میموندم  واقعا کم کم ودوباره منو میاوردن زیر خونه  پدرش 

یکی موندن با مادرشوهر اینا واقعن سخته از نظر من

اره واقعا بدبختی من اونجاست که شوهرم ,میخواد با ترفند منو ببره اونجا حالا که مادرش مرده  میخواد منو ببره زیر اون خونه پر رفت و امد دوباره 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
اره واقعا بدبختی من اونجاست که شوهرم ,میخواد با ترفند منو ببره اونجا حالا که مادرش مرده  میخواد ...

عزیزم میدونم بزور نمیشه ک سعی کن از راه حل استفاده کنی و نرم کنی شوهرتو بفهمه حالتو 

این چ زندگیه اخه زندگی که مهروـمحبت توش باشهـچه توـکاخ باشه چه زندون  یجور میگذره درکت میکنم سع ...

نه من نمیتونم عشق بیارم تو زندگبم با این شوهر اون منو نگاه میکنه امروز تمام روز یکسره سرپا بودم ظرف شستم و کار کردم ,اون فقط و فقط به حرفای مادرش گوش میده بعد میرم خونشون هر کدام یه حرفی میزنه ,تازه هم عروسم میگفت تو نباید جدا میشدی ,حجم کارشون اینقدر بالا بود که تمام کمر وپا رو از دست دادم ,و الان میخواد بخاطر اینکه خواهراش تنها نباشن زندگی منو خراب کنه 

عزیزم میدونم بزور نمیشه ک سعی کن از راه حل استفاده کنی و نرم کنی شوهرتو بفهمه حالتو 

نمیفهمه میگه اونها بدون.من نمیتونن ,اما منم واقعا نمیتونم ,چون همه جوره عذاب میکشم ,باید خودمو وقف کنم 

نه من نمیتونم عشق بیارم تو زندگبم با این شوهر اون منو نگاه میکنه امروز تمام روز یکسره سرپا بودم ظرف ...

مگه مادرش نمرده دیگه حرف کیوـگوش بده

من یسر به تاپیکـ قبلیات زدم گلم تا میتونی بخودت برس شادو شنگول باش زیر بار حرف زورم نرو اگه هنوز بچه دار نشدی تا میتونی ورزش کن 

تا اونجاییم که فهمیدم همشهری منی کرمانشاه اگه اشتباه نکرده باشم

دختر کورد اینقد ضعیف نیس یه حرکتی بخودت بده بحایییی هیچکسم کار نکن تمام

برام هیچ حسی شبیه تو نیست
2740
مگه مادرش نمرده دیگه حرف کیوـگوش بده من یسر به تاپیکـ قبلیات زدم گلم تا میتونی بخودت برس شادو شنگول ...

شوهرم زندگی رو ول کرده و خونه مادرشه و خیلی ممنون که برام وقت گذاشتی ,بله من کوردم ,ولی حالم خیلی خرابه بخدا از یخثه طرف مادرم مرریضه از یه طرف زندگیم معلوم نیست ,نمیدونم چکاری کنم ,اگر بقول شوهرم کنم که باید بسوزم و استخونای نداشتم هم بریزن زمین ,بخاطر خواهراش اگر اونجا بمونم شب دیگه کلفت تمام عیار میشم من با خانوادم برگشتم خونه مادرم ,و شوهرمو اونجا گذاشتم ,اونم ناراحت شد ,اما اگرم میموندم با موج بی اعتنایی و کار فراوان و در نتیجه کم کم موندن اونجا  و رفتن به خونه دوباره توی یه اتاق زندگی کردن و کلفتی هرروزه مواجه میشدم و از طرفیم ,شوهرم ,رو گذاشتم اونجا و خودم برگشتم زمینه ای برای پر کردنشه ,و اونها میگن دیدی زنت رفت خونه باباش 

نمیفهمه میگه اونها بدون.من نمیتونن ,اما منم واقعا نمیتونم ,چون همه جوره عذاب میکشم ,باید خودمو وقف ک ...

بگو تو دیگه ازدواج کردی زندگی مستقل داری گناه من چیه  بگو خودت زن و بچه داری

شوهرم زندگی رو ول کرده و خونه مادرشه و خیلی ممنون که برام وقت گذاشتی ,بله من کوردم ,ولی حالم خیلی خر ...

بزار بگن مهم نباشه برات  شوهرت اگه تورو بخدا میاد دنبالت سر خونه زندگیت اگرم نخاد نمیاد دنبالت توم جدا شو بهمین راحتی

چند سالته عزیزم؟

برام هیچ حسی شبیه تو نیست
بگو تو دیگه ازدواج کردی زندگی مستقل داری گناه من چیه  بگو خودت زن و بچه داری

من بچه ندارم ,و تازه هم عمل کردم ,ولی من خیلی جنگیدم اگر تاپیک هامو دقیق خونده باشید ,میفهمید چی کشیدم الانم دوباره با مردن مادر ش دقیقا اون سختیا بمن رو اورده ,و بدتر الان ,میگه من نمیتونم اونا رو ول کنم از طرفی حق داره مادرش مرده ولی حق نداره منو اجیر کنه که حالا زندگی منو بسوزونه ,من نه اسخوان سالم دارم نه حال خوب ,من فقط دلم میخوادارامشم برکرده ,منم دوباره برم سر خونه و زندگیم و دیکران دخالت نکنن توی زندگیم ,اما هر کاری میکنم با این شوهر نمیشه همش راهمو.میبنده خواستم بهش بگم تو تا هر وقت میخوای بمون هر وقت اونا حالشون خوب,شد,بیا خونه ,اما دیدم دم از چیز دیکه ای میزنه که یعنی کلا باید  تو خودت بی منت  بمونی خودت فکر کنی اینجا خوبه اگرم بده برو نیاری ومنم قدرتو نمیدونم ,و 

خیلی امشب دلم گرفت همه میرن سر زندگی با ثباتشون اما من همیشه رو هوا هستم

بزار بگن مهم نباشه برات  شوهرت اگه تورو بخدا میاد دنبالت سر خونه زندگیت اگرم نخاد نمیاد دنبالت ...

من ۳۱سالمه و شوهرم میخواد منو بکشونه اونجا ,من واقعا بدم میاد شوهرم بخاطر اونا باهام خوب رفتار کنه ,اونجا میگفت من مادرم تورو دوست داشت ولی تو از خونش رفتی ,نمیفمه که ادم باید جدا زندگی کنه چند سال اونجا بودم فیبروم گرفتم بلاهایی بسرم اومد که فقط خدا میدونه نذاشتنم بچه دار بشم  ,الانم چیزی,ازم نمونده و میخوان چکار کنن نمیدونم شوهرم ,خیلی دیگه خودشو باخته بخاطر مادرش احساس بدی دارم 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز