2733
2734
عنوان

خواهرشوهر تو مخی

202 بازدید | 3 پست

من قبلا تا دعوتم نمیکردن نمیرفتم خونه مادرشوهرم. البته خودشون اینجوری میخواستن.

این چند روز مراسمهای پدرشوهرم بود و اکثرا اونجا بودیم ولی خواهرشوهر کوچکم که مجرده همش برای من تو قیافه بود. همش به بچه من گیر میداد. چون عزادار بودن من چیزی نمیگفتم. ولی حالا قرار گذاشتن هرشب یکی از بچه ها برن پیش مادرشوهر و خواهرشوهرم که تنها نباشن ولی من دلم نمیخواد برم. به شوهرمم نمی تونم نه بگم چون  ناراحت میشه. فقط نمی دونم چطوری خواهرشوهرمو ادب کنم که بفهمه اونجا فقط خونه اون نیست و بقیه هم سهم دارن.




پ.ن: خواهرشوهرم اصلا باباشو دوست نداشت همش به باباش میپرید و اذیتش میکرد. این چند روز هم انگار نه انگار باباش مرده. خیلی عادی بود. همسایه ها بیشتر ناراحت بودن تا اون

حقیقت آیینه‌ای بود که از آسمان به زمین افتاد و شکست، هر کس تکه‌ایی از آن را برداشت خود را در آن دید، گمان کرد حقیقت نزد اوست، حال آنکه حقیقت نزد همگان است.
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



عزیزم من تجربه دارم الان همه داغن الان میرین تنها نباشن مطمئن باش سال دیگه این موقع نمیرین کم کم ادما عادت میکنن به شرایط از الان نمیشع بهش بفهمونی اینجا خونه شمام هست میگن کفت پدره خشک نشده عروس ادعای میراث داره فعلا چیزی نگو رفتی سرت رو با مادرشوهر و‌شوهرت گرم کن این روزام میگذره

2731
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز