2777
2789

دایی مامانم روستا زندگی میکنه خودش هس و دو تا پسرش که پسر کوچیکش شهر زندگی میکنه پیش عموش ( از همون بچگی شهر زندگی کرده ) چند باری به اصرار خانوادم رفتم خونشون امیر حسین میشه پسر کوچیکه وقتی واسه اولین بار امیرحسین رو دیدم خیلی به دلم نشست اونموقع پشت کنکوری بودم و امیرحسین هم کاری نداشت ... گاهی میومد روستا به خانوادش سر میزد ، بار دومی ک خانوادم میخواستن برن خونه دایی مامانم منم به بهانه دیدن امیر حسین رفتم اما اونجا نبود خیلی تو ذوقم خورد و دیگه هر وقت میرفتن من هیچ جوره قبول نمیکردم باهاشون برم ... ادامه داره 

خوندی بگو ادامه اش بذارم ...

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

گذشت و من تو کنکور پزشکی قبول شدم ، ی بار تو روستا عروسی دعوت بودیم بابام به اصرار منو با خودش برد بعدشم رفتیم خونه دایی مامانم امیرحسین اونجا بود اما من باهاش صحبت نکردم ( ازش دلخور بودم که اون دفعه قبل خونه نبوده اما اون بیچاره اصلا از علاقه من به خودش خبر نداشت )

میگفتی داستان اشناییمو بگم بهتر نبود؟  

نه مستی نشان کفر است،نه جانماز نشان دینداری!..💛🌻 🚫درخواست دوستی نمیپذیرم.💛🌻 خدایا اگه دنیات اینه، شرمنده من نمیخوامش💔                                              

اون ماجرا گذشت تا بعد چند ماه وقتی از دانشگاه اومدم واسه تعطیلات تابستون خواستیم بریم روستا منم به اصرار خانوادم باهاشون راهی شدم رفتیم اونجا امیرحسین نبودش اما بعد چند ساعت یهو از شهر اومد از در اومد و سلام علیک و احوالپرسی کرد و رفتش تو اتاق بعدش من ی تبلت تازه گرفته بودم دیدش به بهانه تبلت اومد با من حرف زد و تبلت دادم دستش و داشت نگاش میکرد ما دو شب موندیم خونشون شب آخر خیلی رو مخم بود میخواستم هر جور شده شمارش رو بگیرم به بهانه اینکه به اینترنت تو وصلم و شمارت بده بسته اینترنت برات بفرستم شمارش رو گرفتم اما بعدش با خودم فک کردم من اصلا روم نمیشه بهش پیام بدم 😐 بعد الکی بهش گفتم برنامه ک نمیتونم اسمش بگم خرابه ی برنامه برام بفرس اونم گوشیم گرفت ( نگو اونم به من نظر داره گوشی دادم دستش داره گوشیم چک میکنه 🫠 ) هیچی امیر اومد گفت از رو برنامه شریت برات میفرستم از رو شریت ی برنامه برام فرستاد ولی بازم گفتم خرابه گفتم گوشیم بده از رو تلگرام برام بفرستش شمارم بهش دادم و اونم از رو تلگرام برام فرستاد .

فرداش ک دیگه خواستیم بریم خونمون خیلی حالم بد بود امیرحسین رفته بود تو اتاق و خوابیده بودش بعدش بیدار شد وایساده بود کنار در پذیرایی و داشت به ما نگاه میکرد ک داشتیم وسایلمون تو ماشین میذاشتیم رفتم کیفم از تو خونه بیارم برگشتنی کیف رو زدم به پای امیرحسین و گفتم بکش کنار راه رو بند آوردی اونم خندید و رفتش کنار بعدش ک رفتم نشستم تو ماشین اومد چند متری ماشین وایساد و همش داشت منو نگاه میکرد بعدشم به بهانه من اومد کنار ماشین و داداشم رو که رو صندلی جلو نشسته بود بوس کرد هیچی ما رفتیم خونمون دیگه اما همش منتظر بودم امیرحسین بهم پیام بده

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  6 ساعت پیش
توسط   naziiiiiiiiiiiii6971  |  6 ساعت پیش