اومدم تبادل نظر خواستم تاپیک بزنم یهو این مشکل رو دیدم منم دلم خیلی شکوندن خانواده همسرم دوسال باهاشون قهرم ولی به شوهرم اون روز گفتم برو پدرمادرت رو ببین یعنی یه سال بهش میگم نرفت عید رفت دیدنشون ولی خیلی پشیمونم و این که شوهرم و خانوادم اصرار کردن منم برم کدورت هارو بریزم دور ولی من نرفتم چون احساس میکنم هنوز زوده برای رفت اومد اینقد که اذیتم کردن احساس میکنم دوباره روز از نو روزی از نو میشه مادرم میگه خیلی حساسی الان دودل شدم هشتاد درصد هم میگم اشتی نمیکنم نمیدونم اخرش چی میشه