حال روحیم خیلی بده. لطفا بیاین بهتون احتیاج دارم

ببین من خودم ادم زود رنجیم، اصلانم از زنای مرد ذلیل و مردای زن ذلیل خوشم نمیاد، و اعتقادم به برابری هست، یعنی میخام بگم منظورم این نیس که هوای شوهرتو داشته باشو از این حرفایی که معمولا خانوما میزنن،

ولی گاهی به خودم میگم گاهی گذشت تو رابطه دو طرفه خوبه، اینو همسرم بهم گفت چون خودش خیلی ادم با گذشتیه، بهم گفت وقتی میبینی من گذشت میکنم توام کمی گذشت کن، دیدم درست میگه و رابطه شیرین تر میشه

اینو گفتم چون گفتی یه چیزی بگین که منم اروم شم و بی تفاوت شم، به وقتایی فکر کن که همسرت به خاطر تو گذشت کرده، توام این دفعه گذشت کن یعنی گارد نگیرو بهش زمان بده ، همین

اگه همچین مشکلی بین شما و مادر شوهرت پیش اومده بود انتظار  داشتی که چیکار کنه؟تو هم همین کار بکن

با خودت بگو اونا دو تا آدم عاقل و بالغن که حالا سر یه موضوع اختلاف نظر دارن و خودشون می تونن حلش کنن ‌. البته زمان می بره .

دقیقا همچین اتفاقی تو عید واسه بابام و شوهرم افتاد از بحث سیاسی ای که همیشه می کردن شروع شد و به داد زدن و عصبانی شدن بابام رسید . اونم جلوی مهمون .

شوهرم پا شد شب بیاد خونه که من کلی بهش اصرار کردم بمون صبح می ریم (دو ساعت فاصله ست تا خونه ی بابام )

از اون طرفم بابام می کفت شما بمونید چند روز شوهرت بره ، منم گفتم چون حامله م نمی تونم مواظب بچه هام باشم تنها از پسشون برنمیام .میرم .

حالا شوهرمم از دستم ناداحت که تو منو اونجا نگه داشتی و خوار و خفیفم کردی .! بعدنم از بابتم عذر خواهی کرده بود که من نمی خداستم ناراحتتون کنم و اینا ...ولی خب ...

 حالام یه ماه و خورده ایه نرفتم خونه شون و تلفنی فقط . که البته به بهونه بارداری و سختی نشستن تو ماشین .

شما هر کار کنی و طرف هر کدومو بگیری اون یکی دلخور میشه . پس لهتره به حرف شوهرت گوش کنی و بهش اصدار نکنی . اینا بعد مدتی عادی میشه . 

بابای منم دو بار زنگ زده با شوهرم حرف زده ، نه مثل قبل البته . ولی قبول کن خودشون از پس هم بر مبان