از مادرت بخواه ازش از طرف خودش بپرسه ک چرا اینطور رفتار کرده...شاید اونروز از چیز دیگه ای ناراحت بوده و ب خاطر شوهر شما نبوده
البته بنظرم اگه مامانت باباتو واضي كنه بهتره
به خدا نمیخوام دختر نمک نشناسی باشم. تو اون بحث دونفر مقصر بودن اما شوهرم گفت من مهمون خونه پدرت بودم. بابام اون حرکت سر سفرش انگار منو از خونش بیرون کرد. خییییلی ناراحت بود اما بازم به خاطر من فرداش رفت.
یعنی منطقی که نگاه میکنم بابام مقصره.
زندگی سه نفره خودمونم خییییلی خوبه.
اما این کدورت داره دیونم میکنه.
نمیدونم چیکار کنم.
خودم مرتب میرم خونشونا اما خوب...
طرف شوهرتو بگیر چون اومده عذرخواهی کرده ی مدت تنها برو بعد با پدرت صحبت کن
بگو این رفتارت باعث شده زندگی من تلخ بشه
بعد کم کم با همسرت برو جلو
بهتــــــــــــــــــر من آرزوم اینه که خودم فقط برم خونه پدرمینا شوهرم میاداونجا همش دنیال یه بهونس که بگه دیگه نریم
بگو بابا جون شوهرم ازتون‌دلخوره بهش بی محلی نکنید اینجوری زندگی منم خراب میشه
میتونم درک کنم، ادم حس دوس داشتنی که نسبت به خونوادش داره دلش میگیره که تو این موقعیت قرار بگیره، ولی به نظرم یه مقدار بزار زمان بگذره اگه مساله مهمی نباشه خودش کمرنگ میشه، خودتو بکش کنار که حساسیتا از هر دو طرف کم شه و عادی رفتار کن
شوهرم نمیگه اصلا نمیرما. میگه دیگه دیذ به دیر میرم مثلا ماهی یکبار و اینا
به نظرم ی مدت کمتر بریدزمان مشکلو حل میکنه
ببینین بچه ها رابطه منو شوهرم عالیه. منو خانوادمم عالیه.اما این کدورت باعث شده حاله خودم بد باشه. همش فکرم مشغوله. روحیم خسته شده. اعصابم خورده. شوهرم امشب کلی نازمو کشید. بهم میگفت تو این مسئله تو از همه بیگناه تری.
ازم توقع داره درکش کنم و به همین اندازه راضی باشم
له نظرتون حق دارم انقدر داغون بشم.؟؟
صبح که بیدار میشم دل و دماغ ندارم. همش کلافه و داغونم
دلم میخواد برم یه جای دوووووور تنها باشم فقط
خب عزیزم این خیلی خوبه، ببین چون تو الان وسطی یکم رنجیده خاطر شدی ولی بی تفاوت رفتار کن که حساسیت اونام کم شه و همه چی به خوشی تموم شه، به عبارتی مدریت بحران کن
ببین خدایی شوهرت داره باهات راه میاد....اون ی قدم اومده جلو حالا شنا ب صورت مقطعی فعلا پنجشنبه ها رو کنسل کن اگرم دلت تنگ شد خودت برو...از قدیم گفتم دوری ودوستی ی ذره فاضله مشکل حل میکنه ب نظر من
به هر حال وقتی دوتا ادم ، دو تا دوست، دوتا همسر با هم زندگی میکنن گاهی مشکلات هر چند کوچیکی پیش میاد که باید یاد بگیریم حلشون کنیم به همین سادگی.
این مساله هم که به نظر نمیاد خیلی بغرنج باشه و قابل حله
یه چی بگین آروم شم.
مامانم اینا مثه قبل دارن زندگیشونو میکنن اصلانم نمیدونن من چی میکشم این وسط.
شوهرمن توقع داره درکش کنم و اوقات خودمونو تلخ نکنم.
یه چی بگین بیتفاوت باشم منم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
