دوستان سلام.حدودا پنج ماه میشه متوجه خیانت همسرم شدم.در حد رابطه...بنا ب دلایلی نشد جدا بشم.خواستم ولی نشد.حالا مجبورم ب این زندگی ادامه بدم.یه دختر سیزده ماهه دارم.همسرم وقتی متوجه شد خیانتش و فهمیدم عذرخواهی کرد ولی چندروز بیشتر نگذشت ک ش وع ب آزار و اذیت کرد.حرفهای آزاردهنده میزنه.الانم شدیدا بچه میخاد.علت اصرارش و نمیفهمم.منم واقعا دارم نقش بازی میکنم.دیگه جایی تو دلم نداره.بشدت مخالف بچه هستم.الان گیجم.سردرگمم.چن تا تایپیک خیانت بود خوندم یاد خیانت شوهرم افتادم.اون زن و خونه هم آورده بود .رو تختم....زنی ک بچمو بغل میکرد با من مهربون بود..دارم دیوونه میشم...حتی نمیدونم الان چی باید بنویسم اصلا چرا تایپیک زدم...صرفا جهت درددل...خیلی ناراحتم
می گویند لیاقتت را نداشت...نمی دانند که تو فقط دوستم نداشته ای...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.