تخیلات قوی داشتم
فکر میکردم اونطرف کمد لباسام یه دنیای دیگه اس
فکر میکردم عروسکام شبها ک من خابم باهم میرن بازی میکنن
فکر میکردم بابا و مامان بی پول و درمانده ای داشتم ک پدرومادر خوانده ام منو تقبل کردن از بس داداشم میگفت تورو از توی جوب اب پیدات کردیم 😒