بعد مامانمم یکم فهمیده بود داشت فوشش میداد دستشو گرفتم زود کشیدمش اونور رفتیم
اخه شهرمون کوچیکه بازارم شلوغ بود الان میترسم یه اشنایی دیده باشمون بره ب شوهرم خبر بده مثلا بگه زنت دعوا میکرد و فلان😑
منم ب شوهرم خبر ندادم ترسیدم حساس بشه نذاره جایی برم
بنظرتون ب شوهرم بگم؟؟؟یانه