سلام من باردارم 4ماهمه خیلی ویار دارم مامانم اینا شهر مانیستن تو این مدت مادرشوهرم یه بار نگفت بیاین اینجا یا دعوتمون نکرد فقط یه بار گفته بیاین رستوران یه بارم رفتیم اونجا بردمون رستوران هر موقع هم میریم اونجا شام میمونیم ولی خیلی کم میریم یه بار هیچ چیزی واسه ویارم نداد تازه پریروز هنرکرده چاغاله واسم اورده کلا یه بار تو این چارماه زنگ نزد بگه کارمندی ظهر بیااینجا یا ویارداری چیزی نمیخوای حالا امشب رفتم خونه دوستم زایمان کرده بود شوهرمم رفت خونه مامانش وقتی زنگ زدم بیا دنبالم گفت باشه شولی میخورم میام وقتی اومد گفتم چه خبروگفت مامانم شولی(آش)درست کرده بود منم باخنده گفتم واسه من نیاوردی!!گفت تو که آش دوست نداری منم گفتم گفتی هوسم شد گفت الان میرم میگیرم منم نزاشتم هرچی اصرارکرد حالا ازین ناراحتم که این مادر بی عاطفش نگفته زنش حاملس یه کاسه بدم ببره خیلی ناراحت شدم هرچی میخوام عادی باشم نمیتونم ازدست شوهرمم ناراحتم هی گفت الان برات شام درست کنم گفتم نه نمیخوام نشستم از حرص یه کاسه الوچه خوردم کاش مامانم اینجابود...
لبخند تو خلاصه ی تمام خوبیهاست لختی بخند خنده ی گل زیباست.❤از وقتی حامله شدم و تم سایت عوض شد دیگه نیومدم تا الان.الان که اومدم میبینم هیچ کدوم از قبلیا نیستن یعنی اکثرشون...مینا،قهوه ی تلخ،بمانی،مادام دی خدابیامرز،مانترا،حلما،مونا مامان مانی....و خیلیای دیگه رو یادمه ...تیکر تولد گل پسرمه