خیلی اوضاع بدیه ب همسرتون بگید تا وقتی اروم نشده چیزی ب مادرش نگه بذار آروم شد با مادرش حرف بزنه همسر من زود عصبانی میشه ومعولا دز حالت عصبانیت حرف ک میزنه ها حق هم ک با اون باشه ولی اونا مظلوم در میارن وآروم واینجا حق علیه شوهرم میشه
بزار بگه بهش
مرگ یه بار شیون یه بار
به روت هم آوردن بگو منم خیلی بهش رسیدم .این جوابم نیست
تو به خاطر پسرت همه کار کردی .پسرتم به خاطر تو به برادرش محبت کرده
منم به خاطر شوهرم
این پسر تو سن بدیه😐 اتفاقی بیوفته میندازن گردنت
سنش حساسه مسئولیت نگهداریشم زیاده،بفرستش خونشون،خودتم برویه مدت پیش مادرت بمون
شما کارتون از اول اشتباه بوده که ایشون گذاشتین بیاد باهاتون زندگی کنه
عزیزم باهاش دوست شو
و با زبان نرم با همسرت صحبت کن
بگو عزیزم من میخوام واست لباس‌های خیلی باز بپوشم جلو برادر شوهرم نمیشه که و از طرفی ممکنه این سال‌های طلایمون برنگرده
الان دیگه هفته آخره.به شوهرت بگو بزار بعد عید بهشون بگو.یا امسال رو تحمل کن برا سال دیگه اصلا قبول نکن
واقعا از کارتت پول برداشت یا به دروغ گفتی ردش کنی؟
نترس ولی عصبانی نشو براشون
اگه هم مادرشوهرت اومد بهش بگو به خاطر خودتون میگم من مشکلات یه نوجوون تو جامعه ی امروز رو نمیتونم حل کنم میترسم پیش من باشه از کنترل خارج شه
بگو چون همیشه بهمون خوبی کردید نمی خوام با بی تجربگیم بهتون بدی کرده باشم
بهش بگو بهتره زیر نظر پدر و مادرش باشه تا یه زن کم تجربه مثل من
اگه دچار هر مشکلی بشه شما بهتر میتونید کمکش کنید
زیادم از کولی بازی های شوهرت نترس
