خونه مادرشوهرم جمع که میشیم جاریم به یه بهانه ای بعد شام میاد شوهر و بچش میاد خودش دیر تر میاد بعد من و اون یکی جاریم ظرفا رو میشوریم ایشون شامشو میخوره ظرفش رو میده شوهرش بذاره رو اپن
یا اگه شام بیاد به بهانه کارداریم میرن یا میره تلفن صحبت میکنه یا...
یا یسری قشنگ پشت به من نشست بود هنوز خودم باورم نمیشه قشنگ یه تایم طولانی هم پشت کرده بود
یبارم من مریض بودم بعد اینا دو شب پشت هم قرار بود باهم شام جمع بشن من گفتم میبینی مریضم برو فردا شب من میام
مادرشوهرم به شوهرم انقدر گفته بود اون جاریم داره میاد به زنت بگو بلند بشه بیاد منم نیم ساعت امده شدم تاکسی گرفتم رفتم دیدم جاریم رفته در حالی که نیم ساعت قبل که بهم زنگ زده بودن هنوز نیومده بود
یبار به شوهرم گفتم غوغا کرد ما به بقیه کار نداریم بهانه داری میاری ماها رو بد بکنی یا ازاینجور چیزا
چجوری ببینم لال باشم ؟
چجوری ببینم تو خودم بریزم و فکر کنم سوهرم دوسم داره یا برام احترام قائل
