احساس میکنم توی این سریال فیروزه بعد ازدواج سنجرخان با حیات دیگه اون آدم قبل نیست و نمیشه . احساس میکنم صد تیکه شده قلبش
سودابه هم همینطور
اون موقعی که حیات چشمش دنبال سنجرخان بود و بعد به زبون آورد فکر نمیکردم با اون عشقی که سنجر به فیروزه داشت قبول کنه اما وقتی قبول کرد دلم شکست . احساس کردم چقدر من خوش باورم که فکر کردم شاید این عشق و این آدم با دیگران فرق داره اما بازم اشتباه میکردم 💔