سلام من سه ماه دیگه عروسیمه و تاریخ زدیم و همه هم میدونن
بعد چون الان پول تو دستمون بود و ترسیدیم خرج شه رفتیم از الان طلای عروسیمون رو گرفتیم و من آوردم خونه خودمون و به همسرم گفتم یه روز قبل از عروسی میارم خونتون میدم دست مامانت یا خواهرت که روز عروسی بیارن و همسرم گفت باشه چون طرف ما رسم هست که عروسیامون جدا برگزار میشه ینی عروس جدا میگیره داماد جدا.
همون شب همسرم گفت به مادرم گفتم طلا گرفتیم گفته عکسش بده ببینم منم عکسشو فرستادم و گفتم دیگه نشون هیچ کی نده. گفت نشون خواهرم بدم گفتم عیب نداره بده.
بعد امروز صبح همسرم زنگ زده و میگه خواهرم گفته به سحر بگو طلاها رو فردا بیاره ببینم و باید پیش ما باشه رسم هست که پیش ما باشه شب عروسی براش می بریم.
منم خیلیی عصبی شدم و گفتم هرگز این کارو نمیکنم چون طلای منه جاش هم پیش منه ما این رسم رو نداریم
ولی همسرم گفت بزار با خواهرم صحبت کنم باشه ولی فردا طلاها رو بیار تا ببینه خاهرم و مادرم.
منم گفتم برو باهاشون حرف بزن بگو اگه برای دیدن باشه میارم و برمیگردونم میزارم تو گاو صندوق خونه ی خودمون. نمیخام طلام پیش کسی دیگه باشه
درضمن خواهر شوهرم مرکز استان زندگی میکنه و چندین ساعت با ما فاصله داره من چرا باید طلامو بدم دست اون ببره یه جایی که دستم بهش نرسه.
هزار تا اتفاق ممکنه تو این سه ماه بیوفته اصلا.. گوشت رو بدم دست گربه تا ببره.
شما جای من باشین چیکار میکنین؟