سلام بچه ها من از بچگی جزو بچه های ADHM بودم و الانم درگیرش هستم بشدت رویاپردازم و بشدت کمالگرا
هیچوقت شاد نیستم از بچگی که یک مامان بی خیال مستبد داشتم و تمام راه زندگیم رو اون برام نقشه برداری کرد تنها چیزی که دست خودم بود این بود که دیر ازدواج کردم
تلبته کلا نمیخواستم ازدواج کنم اما متاسفانه انقددددر پیله بود و گیر میداد و نمیذاشت مستق شم که آخرش مجبور شدم ازدواج کنم
بازم خیالم خوش بود که شوهرم وضع مالیش خوبه اما الان که اومدیم سر خونه مون فهمیدم که حتی مالی هم خوب نیست دیگه مثل سابق درآمد نداره
اخلاقشم دیگه شده مثل پیر زنا هی غر میزنه یا سوالای المی مپرسه .مثلا برق حموم روشنه ده بار میپرسه چرا برق حموم روشنه خب کوفتی رو خاموشش کن .بخدا حوصله خودمم ندارم
اینهمه کار کردم حتی نمیتونم یه اتاق بیست متری بگیرم که ساعاتی از روزم و اونجا برا خودم صرف رویاهام کنم .نقاشی کنم یا....
دارم دیوونه میشم .دکتر هم رفتم اما این لامصب درمان نداره
دلم مسخواد جدا شم ولی پول ندارم یه خونه بگیرم .چکار کنم تو رو خدا یه جمله بگید آرومم کنه خیلی داغونم .