خب هرروز میومد روب روی من اون طرف تر مینشست اشاره میکرد چشمک میزد بلاخره ما زنا ی رفتارایی رو خوب درک میکنیم دیگه
من هرجا میرفتم باحفظ فاصله میومد
اصلا متوجه نبود ک من ی مادرم ک بچه ی کوچیکمو آوردم پارک ک بهش خوش بگذره
بارآخرم من ک از پارک زدم بیرون بیام خونه سوار ی ماشین خارجی گرون قیمت بود ک از کنارم ردشدبافاصله گفت هرکی این ماشینو ببینه محاله دست رد ب سینم بزنه من خیلی پولدارم وفلان ..مجردم تاحالا توزندگیم چشمم کسی رو نگرفته جز تو ...اینقده التماس میکرد من مسیرمو عوض کردم قلبم داشت ازسینم میزد بیرون
واون بود آخرین باری ک دیدمش چون دیگه پامو نزدم بیرون از خونه