خودم شروع ميكنم
همون شب عروسى
تا اومديم داخل خونه
كت شلوارشو دراورد و پرت كرد رو مبل گفت ري…..دم تو اين عروسى
دليلشم اين بود كه اخر عروسى مثل ٩٠ درصد عروسى هاي ديگه بيرون خونمون دختر پسرهاى فاميل( كه فاميل و دوستاى خودشم بودن) چند دقيقه بزن برقص كردن و قاطى شد عروسى به اصطلاح ناگفته نمونه من نرقصيدم و شنل كلاه و حجاب داشتم ولى تيرِ عصبانيت اخر شبش منو گرفت!
رفت خوابيد اون شب
منم نشستم سنجاقاى موهامو دونه دونه در اوردم و گريه كردم