کِی بود.
صرفا جهت شادی😂😂😂
لباسم گیر کرد به میز داشتم میفتادم
کاش بیان پربازدید کنن
آدم دلش خنده های از ته دل میخواد
یکساعت پیش خونه پدرم.خواهرم و دامادمون هم بودن ما دخترها جلوی نامحرم حجاب داریم .با مامان و خواهرم تو اتاق بودیم گرمم شد شومیز و روسری را دراوردم بابا و دامادمون تو حال بودن.بدون اینکه حوایم باشه با بلوزتنگ و شلواربدون روسری اومدم توحال دامادمونم داست نگاه میکرد یه هو متوجه شدم با کلی خجالت برگشتم داخل اتاق
نمیدونم اما چند شب پیش تو عروسی موقع خداحافظی به عروس گفتم تولدت مبارک ایشالا هزارساله شی😐💔
دیروز مامانم تو آزمون شهری رانتدگی قبول شد براش شیرینی بردم می گفت چرا زحمت کشیدی و از این تعارفات بعد گفت ما هین همه نمی خوریم بابا قند داره می ریزم ببرین بعد ظرف آورد یه مقدار گذاشت تو ظرف بقیشم گفت ببرید من فکر کردم تو ظرفه برا ماست گفتم چه خبره همه زو برا ما گذاشتی که نگ تو ظرفه برا خودشون بوده خخخخ😁😁😁
این آخریش بود
چند روز پیش یکی زنگ زد پرسید شما خانمِ؟ منم گفتم خانم فلانی (فامیلیمو گفتم)
چرا باید خودمو خانم خطاب کنم اخه😩😂
نمیدونم چرا سوتیامو یادم میره 😂شایدم سوتی ندادم که یادم بیاد 🤔😐😐
تازه اومده بودم به یه محله جدید آشنایی نداشتم یه روز یه پتو سنگین دو نفره رو هن هن کنان پیاده برداشتم بردم دم یه مغازه که جلوش پتو و حوله و روفرشی آویزون کرده بود با اعتماد به نفس کامل گفتم لطفا این پتو رو برام میشورین؟فقط خیلی عجله دارم اگه میشه تو این هفته تحویل بدین پیرمرده با تعجب نگام میکرد گفت باشه دخترم چشم این بارو میشورم ولی اینجا خشک شویی نیست پتو فروشیه از خجالت آب شدم فقط😑😅🤣
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
