اوماییکه طلاق‌گرفتین‌بیاین‌لطفا ب‌گمکتون احتیاج دارم

اولش سخته ولی عادی میشه

چرا داری جدا میشی پس ☹️

مامان منم اینطوری بود

کنار اومد با غصه ش

 ولی دیگه ازدواج نکرد

منم شنبه درخواست مهریه میدم

منم خیلی دوسش دارم. ولی مجبوررم اگه راه بیاد که برمیگردم اگه نه تا اخرش میرم

بنظرتون چقدر طول میکشه عادی بشه

منم عاشق همسرسابقم بودم بی نهایت دوستش داشتم ولی درعین ناباوری به دلیل نداشتن تفاهم جداشدیم یعنی اون نخواست توافقی جداشدیم بعد جدایی ناراحت بودم ولی ظاهرمو حفظ میکردم میگشتم شاد بود کلی لباس میخریدم خوشتیب میکردم ولی درحدمعقول که پشته سرم حرفی نباشه بلافاصله برایه فرار از فکرو خیال کلاس خیاطی رفتم حالمو خوب میکرد همه فکر میکردن حالم خوبه ولی شبا گریه هامو گلایه هامو تونمازشب برایه خدامیگفتم که دستمو بگیره یکسالو ونیم بعد باهمسرفعلیم آشناشدم اونی بود که میخواستم خداروشکر میکنم که توزندگی سمی گذشته نیستم الان حکمت خدارو میفهمم تا یکسال ناراحت شدنت طبیعیه 

تاپیکاتو خوندم

بهترین کارو کردی

حتی یکککک درصد شک نکن ب تصمیمت

بعد طلاق بانامه بکادت دادگاه شناسنامتم پاک کن

کل خاطراتشو وسایلشو بریز دور

ی مدت تحت نظر روانشناس ومشاور باش

ی کلاسی ی شغلی سرگرم کن خودتو

انشالله بهترینا برات اتفاق بیفته گلم

 احساس گناه کردن احساس اینکه تو کم کاری کردی احساس اینکه تومقصر بودی همه اینا طبیعیه واینکه فکر کنی شاید آینده از الانت بدتر بشه همشون طبیعیه باید توکل بخدا کنی 

فک کنم دوسم داشت نمیدونم 

اوایل بیشتر مقایسه میکنی ولی رفته رفته کمتر میشه

صداقانه بگم همسرسابقمو خیلی دوس داشتم همسرفعلیم معمولی  باهمسر سابقم عروس شدم باهمسر سابقم دوران نامزدی داشتیم همه چیز برامون تازگی داشت من ۲۳ سالم بود اوج جوونیم بود ولی باهمسر فعلیم ۲۸ سالگی ازدواح کردم دیگه باتجربه بودم دیگه ذوق وشوق قبلو نداشتم ولی 

همسر سابقم آدم بشدت بی منطق وبچه ننه وآدم تندی بود منم اخلاقام بد بود همش دعوا داشتیم باخانوادم خوب نبود محدودم میکرد تا کوچه هم نمیتونستم تنهابرم 

ولی خداروشکر الان آرامش داریم الان خانوادم نگران زندگیم نیستن باخانوادم رفتارش خوبه خانوادم دوسش دارن وهرجا خواستم خودم میتونم تنهایی برم محدود نیستم گاهی حرفمون میشه اینم نمک زندگیه 

وازهمه مهم ترالان ۵ ماهه باردارم بچه اولمونه بی نهایت منتظربغل کردنشیم تا خوشبختیمون کامل بشه