2733
2734
عنوان

کادوی شوهرم رو قبول نکردم!

2338 بازدید | 82 پست

امشب شوهرم برام گل خرید آورد 

اما اصلاااا نتونستم قبولش کنم

الان ی حال عجیبی ام 

هم ناراحتم که این کار رو کردم هم نمیدونم چکار کنم بعدش هم اینکه به خودم حق میدم.

خیلی حس بد و متناقضی دارم!😑

چرا قبول نکردی

روله ی کوردم.🕊🌞     ما دخترهای غمگینی بودیم که ارزوی یک روز بدون حجاب بیرون رفتن را داشتیم،. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی خودمان را گول میزدیم .و خاطرات دزدکی مدرسه٫سختگیری های پی در پی مدیر بخاطر برداستن ابرو  .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه سرمان نباشد. ابروی پدر را که دستش خونی است ببریم یا چشم سفید باشیم. ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل عروسک خیمه شب بازی. بازی کنیم و دیگر چیزی را حس نکنیم. و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که   داس دارد…

چرا قبول نکردی

دختری که همه عاشق چشاشن🥺❤️مهمترین قانون زندگی من مهربون بودنمه،مدافع حق و طرفدار محیط زیست🌱علاقمند به خوندن کتاب و دیدن فیلم 📚نذر کردم اگه در آینده پزشکی قبول شم بیمارهایی که توان پرداخت ویزیت رو ندارن رایگان ویزیت کنم 👩🏻‍⚕️🩺


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

چرا نصفه نیمه مینویسید؟

 الان هی باید سوال کنیم چرا قبول نکردی.

یه مادر داری که نفس میکشه؟؟ خوشبختی و خودت بی خبری حسودیم میشه🥲 به همههههه ی اونایی که مامان دارن و تو بغلش🫂 اروم میشن..🥲. مادر ای زیبا ترین شعر خدا..... روحت شاد😔
اومده بود آشتی کنه

نه قهر نبودیم

اتفاقا امروز هم باهم بیرون بودیم و خوب بودیم

من دلخوری کهنه دارم ازش 

واسه همین اصلا دست خودم نبود وقتی با گل وارد شد حتی نتونستم فیلم بازی کنم و ادای خوشحاله رو در بیارم

2738
چرا نصفه نیمه مینویسید؟  الان هی باید سوال کنیم چرا قبول نکردی.

عزیزم نوشتم پایین تر 


ازش ناراحتم که چرا به موقع برام کادو نمیخره 

مثل تولد یا روز مادر 

و من این همه مدت هر وقت فرصتی پیش میومد دلخوری ام رو ابراز میکردم

بچه ها ی چیزی هم بگم ، خیلی بد موقع هم رسید . داشتم به بچه کوچیکه می‌رسیدم و روی اعصابم بود و دست تنها بودم چند ساعت، از طرفی هم از شوهرم به خاطر کادو نخریدن ناراحت بودم از قبل واسه همین وقتی وارد شد با پسر بزرگم اصلا نفهمیدم چه طوری این واکنش رو نشون دادم

چون از دستش مدتهاست که دلخورم  باید به وقتش می‌خرید،  مثل روز زن، روز تولد

حق داری. 

روله ی کوردم.🕊🌞     ما دخترهای غمگینی بودیم که ارزوی یک روز بدون حجاب بیرون رفتن را داشتیم،. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی خودمان را گول میزدیم .و خاطرات دزدکی مدرسه٫سختگیری های پی در پی مدیر بخاطر برداستن ابرو  .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه سرمان نباشد. ابروی پدر را که دستش خونی است ببریم یا چشم سفید باشیم. ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل عروسک خیمه شب بازی. بازی کنیم و دیگر چیزی را حس نکنیم. و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که   داس دارد…

واقعا ازدواج کار غلطیه 

 اسم کاربری  بعد از کلی تحقیق برگزیده شد               پیام دادم و گفتم بیا خوشم می دار جواب دادی وگفتی ۰من خوشم بی تو🖤🥀                            ❤️خدا ❤️.                            اهداف:                            🧡منجم آماتور.                            کاراته کار ❤️برنامه نویسی💙 ریاضی💛 زبان انگلیسی 💜مطالعات روانشناسی 💚                   
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز