مامانم با یه مرد غریبه چت میکنه و کمکم داره به جاهای باریک میکشه.مامان من اصلااا اینجوری نبود خیلی خانم و باشخصیته.انقدر رابطه شون با بابام خراب شد که اونم… حالا من و دوتا خواهرام فهمیدیم و داریم نابود میشیم.فکر کن کسی که همیشه مایه ی امنیت و پناهت بوده الان اینجوری شده.خواهر کوچیک ترم خیلی حال روحیش خرابه.مجبور شدیم به مامانم بگیم که این کارو نکنه.فکر کردم پشیمون میشه.ولی فقط نفرینمون کرد که الهی سر خودتون بیاد و کلی حرف بارمون کرد… هرچقدر تلاش میکنیم که رابطه شونو با پدرم درست کنیم انگار شیطون رفته تو جلدش… دارم از عذاب وجدان میمیرم.چرا نفرینم کرد؟؟ مگه من چه گناهی کردم؟ما فقط به خودش گفتیم و به کسی حرفی نزدیم.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید