روزی که در مسجد برای سوگواری فرزند نازنینم نشسته بودم گویی در کابوسی بی انتها به سر می بردم. حرف و نصیحت هیچکس تسلی ام نمی داد ،ناگهان خانمی که اصلاّ نمی شناختم دستم را گرفت و گفت "من میفهمم که چه میکشی منهم پسر 17 ساله ام را از دست داده ام."مانند غریقی که در بین موجها تخته پاره ای یافته باشد از او آویختم"تو چه کردی.......؟
اگر شما هم فرزند خود را از دست داده اید شاید در اینجا دوستی را برای همدلی و درد دل پیدا کنید.