2737
2734
عنوان

داستان خیانت جاریم به برادر شوهرم

652 بازدید | 38 پست

حدود ۷ سال پیش وقتی برادرشوهرم ۲۰سالش بود ودو ترم از رشته حقوق خونده بود با دختری اشناشد از آشناهای دور خودشون ،یک ماه دوست بودن ویک شب مادرشوهرم تماس گرفت با شوهرم که بیا کارت دارم رفتیم وگفت که برادرت میگه زن میخوام شوهرمنم گفت هنوز زوده سربازی نرفته امادگی نداره هیچ خانواده ای قبول نمیکنه،گفت دختر فلانی رو میخواد،گفتن فقط بیا نامزد کنیم ۱۰ سالم طول بکشه ایرادی نداره منتظر میمونیم.

خب 

 خدا می گوید نگو بدون آن نمی توانم زندگی کنم ، تو را بدون آن هم زنده نگه می دارم وفصل عوض می شود ، سایه درختانی که سایه می افکنند خشک می شود ، صبر لبریز می شود، یار را که جان و دلت بود غریبه می شود و ذهنت متعجب می شود ، دشمن برمی خیزد و تبدیل به بهترین دوستت می شود ، دنیای غریبی است هر چیزی را که می گویی نمی شود اتفاق می افتد ،می گویی نمی اُفتم ، می افتی ، سقوط می کنی ، عجیب ترینش هم این است می گویی مردم اما زنده می مانی...:)

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
2740

من ومادرشوهر وشوهرم رفتیم خونه دختر خانم.بامادرش زندگی میکرد واز پدرش جدا شده بودن ۱۶سالش بود ودماغشو دیروزش عمل کرده بود.خوش قد وبالا ودرکل خوب بود.

دوباره شرایطشونو گفتن ماهمه چیزو پذیرفتیم فقط نامزدی تا هر وقت شما تونستین برا عقد اقدام کنیم.دختر خوبی بود ومهربون چندروز بعد نامزد کردن واومدن گفتن برا سربازی رفتن داماد بهتره عقد کنیم تا جای نزدیک بیفته واخر هفته عقد کردن

برادرشوهرم از شب عقد کلا وسایل ولباساشو برد با اونا زندگی کنه درحالی که پدر شوهرم فوت کرده ومادر خودش تنهاست اما با تنام خواسته هاشون موافقت میشد.کلا خانواده شوهرم اهل مخالفت نیستن زود کنار میان با همه چی.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز