وضع مالیمون متوسطه تازه عروس دومادیم
دیروز ماشین همسرم خراب شد موتورش خرج باز کرد کلی پول خرج کردیم واسش یه قرون نموند برامون
حالا مامانم گفت شام بیایین اینجا روز پدره دور هم جمع باشیم
خواستم برم براش کادو بخرم همسرم گفت ب خدا کارتام خالی خالیه
حتی به سرم زده طلامو بفروشم براش یه چی بخرم
الانم ب مامانم زنگ زدم الکی یه بهانه اوردم که امشب فلان شده نمیتونیم بیاییم فردا ایشالا میاییم
الانم بغض کردم گریم بند نمیادد هر کاری میکنم
همسرمم خودش شرمنده شد
اصلا حالم بده
میخواستم کیک اینا درست کنم انقدر دپرس شدم بی خیال شدم