امروز تو پاساژ بودم ۴ تا دختر نوجوان نهایت ۱۶.۱۷ ساله جمع شده بودن دور هم بگو بخند اونطرف تر هم ی پسر ۱۷.۱۸ساله
هی ب ريشش میبستند داداش تو ک نمیدونم فلانه ازی حرفا
پسرع واسطه ی پسره دیگ شده بود ک بیاد از یکی ازون دخترا شماره بگیره واسه رفیق . هی میگفت شماره رو بده دیگه میگفت رفیقش رفته تو فاز دپ و حالش خوب نیست و ازین چیزا
نمیخوام بگم این رابطه ها خوبه یا بد
ولی چنتا حس گذرا از ذهنم رد شد .
اول اینکه چقدر بچه بودم هم سن اینا سرمو مینداختم پایین ک ی موقع کسی نبینتم هیچ چیزی ب اسم عشق تجربه نکردم گاهی میگم شاید خیلی ساده بودم شاید م زشت بودم یا شایدم از ترس هیچوقت ریسک نکردم...
هوووف .
نمیدونم ولی ب هرحال ازونموقع ها ۱۵سال میگذره و چقدر نوجوانها عوض شدن من ۳۱ ساله حس پیری کردم . هر حس دوستی بود همش مجازی و با کلی عکس فتوشاپ شده میدیدنم🤣🤣😅
از قضا نگران دختر آینده م ک اگ اینچیزا رو تجربه کنه و شکست بخوره چی !!!
اصن ی وضعی بود 🥲🥲🥲