خیلی بهم وابسته بود
دوره پر ریزیش بود
شبم مهمون داشتیم
مامانم گف نزارش تو سالن
گذاشتمش تو اتاق
از قفس هم آوردمش بیرون
خودمم اومدم بیرون از اتاق
انقد جیغ جیغ میکرد منو میخاست
اما خب من نرفتم پیشش
بعدم بچههای عمم اومدن اصلا حواسم به نباتم نبود
بعد ک رفتم سرش بزنم
دیدم خورده به گلدون افتاده زمین و مرده
اونروز چقد گریه کردم🥲