آخه گفتید اون روز زنگ زده بود
اگر تماس گرفت حرف هام رو بهش بگید براش تکراریه ولی شاید این بار تونست کنار بیاد بهش بگید که من جلو چشمات همه این راه هارو رفتم خودت هم دیدی و بودی تو همه لحظاتی که عذابش رو کشیدم پس این راه راه درستش نیست بهش بگید که خودش رو نجات بده منتظر من نباشه من نمیتونم ناجی باشم وقتی خودم دارم غرق میشم
اگه گفته که خودش در جریان هست پس باید بدونه که من برگشتم به همون دوران سختی که دید چطور گذروندم و تو چه شرایطی ام
من راضی نیستم به این که بیاد و پا سوز من بشه