هزاران سال پیش
شبی که ابر اختران از دور دست
می گذشت از فراز بام من
صدام کرد
چه آشناست این صدا
همان که زمان گاهواره می شنیدمش
همان که از درون من صدام می کند
هزاران سال میان جنگل ستاره ها
پی تو گشته ام
ستاره ای نگفت کز این سرای بی کس،کسی صدات می کند؟
هنوز دیر نیست
هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست
عزیز هم زبان
تو در کدام کهکشان نشسته ای؟
هوشنگ ابتهاج