2733
2734
عنوان

آوا دختر چهارساله فوت شد لعنت ب نامادری بیشعورش..💔😭

| مشاهده متن کامل بحث + 7084 بازدید | 64 پست

لطفااینجانذارین این چیزارو روحیه ی بعضیا بشدت حساسه و مریض میشن حداقل باجزییات ننویسین ممنون

به کوچکی گناه نگاه نکن ؛بنگر چه کسی را نافرمانی میکنی...حسبی الله ونعم الوکیل...


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تقصیر پدر بی لیاقتشه مگه تو این زمونه ادم میتونه بچشو زیر دست ناپدر یا نامادری بزرگ کنه  به نظر ...

دخترعمه بابام جدا شده شوهرش ازدواج کرده بچه رو نمیخواد برده بود دید نمیتونه نگهش داره میگه حضانت کاملو به زنش میده اینم به مادرش گفته اگه شماها پسرمو نگه میدارین حضانتشو بگیرم چون اگه ازدواج کنم پسرمو نمیبرم چون از پسش برنمیام 

نه پدر نه مادر این بچه بدبختو نمیخوان

فرزندم، دلبندم ،عزيزتر از جانم از ملالتهاي اين روزهاي مادري ام برايت ميگويم... از اين روزها که از صبح بايد به دنبال پاهاي کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگيرم تا زمين نخوري.به کارهاي روي زمين مانده ام نميرسم اين روزها که اتاقها را يکي يکي دنبال من مي آيي، به پاهايم آويزان ميشوي و آن قدر نق ميزني تا بغلت کنم، تا آرام شوي.اين روزها فنجان چايم را که ديگر يخ کرده، از دسترست دور ميکنم تا مبادا دستهاي کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتي و نااميدي سر برگرداندنت را ميبينم که سوپت را نميخوري و کلافه ميشوم از اينکه غذايت را بيرون ميريزي.هرروز صبح جارو ميکشم، گردگيري ميکنم، خانه را تميز ميکنم و شب با خانه اي منفجر شده و اعصابي خراب به خواب ميروم.روزها ميگذرد که يک فرصت براي خلوت و استراحت پيدا نميکنم و باز هم به کارهاي مانده ام نميرسم...امشب يک دل سير گريه کردم.امشب با همين فکر ها تو را در آغوش کشيدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهاي پيش رو فکر کردم و غصه مبهمي قلبم را فشرد...تو روزي آنقدر بزرگ خواهي شد که ديگر در آغوش من جا نميشوي و آنقدر پاهايت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور ميشوي و من مينشينم و نگاه ميکنم و آه...روزگاري بايد با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بيايي و من يک فنجان چاي تازه دم برايت بياورم و به حرفهايت با جان گوش بسپرم تا چاي از دهن بيفتد....روزي ميرسد که از اين اتاق به آن اتاق بروم و خانه اي را که تو در آن نيستي تميز کنم. و خانه اي که برق ميزند و روزها تميز ميماند، بزرگ شدن تو را بيرحمانه به چشمم بيآورد.روزي خواهد رسيد که تو بزرگ ميشوي، شايد آن روز ديگر جيغ نزني، بلند نخندي، همه چيز را به هم نريزي... شايد آن روز من دلم لک بزند براي امروز...روزي خواهد رسيد که من حسرت امشبهايي را بخورم که چاي نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ريخته و سوپ و بازي و... به خواب ميروم... شايد روزي آغوشم درد بگيرد، اين روزها دارد از من يک مادر به شدت بغلي ميسازد...! اين روزها فهميدم بايد از تک تک لحظه هايم لذت ببرم.
2731

یعنی واقعا مردا ی زن دیگه میبینن حالا مثلا خیلی شدید دوست ش دارن و عاشقشن ترجیحش میدن به بچشون 

یا مثلا بچشونو بزنه یا چیزی مهم نیست براشون 

 شوهرم  الان من دخترمونو بزنم گاهی منو دعوام میکنه 

یعنی میشه اگه روزی من نباشم ی زن دیگه بگیره 

و اون دخترمو بزنه کاریش نداشته باشه

کاربره قدیمی ام
دخترعمه بابام جدا شده شوهرش ازدواج کرده بچه رو نمیخواد برده بود دید نمیتونه نگهش داره میگه حضانت کام ...

خاک نو سر بی لیاقتشون کنند واقعا من خودم اگر بچه کوچیک داشته باشم بگن مرده مثل فرشتست اصلا زیرباز ازدواج باهاش نمیرم تا بچم یکمی بزرگ تر بشه بتونه خودشو جمع جور کنه خدا به چه کسایی بچه میده😥😥

😎💚🐬
2740

خدا نگذره از این شیطان واقعا اعدام براش خیییییلی کمه باید زجر کش شه ....مقصر این مردا هم هستن تا زنشون فوت میکنه یا طلاق میگیره بخاطر اینکه عشق و حالشون عقب نیوفته میرن بدون تحقیق سریع زن میگیرن 

خاک نو سر بی لیاقتشون کنند واقعا من خودم اگر بچه کوچیک داشته باشم بگن مرده مثل فرشتست اصلا زیرباز از ...

به خدا انقد دلم براش گرفت مخصوصا که بچش به مادرش میگفت مامان من تورو دوست دارم میخوام پیش تو بمونم بابا و زنشو دوست ندارم بهم غذا نمیدن صبحا بدون صبحونه منو مدرسه میفرستن 

۷سالشه بچه

فرزندم، دلبندم ،عزيزتر از جانم از ملالتهاي اين روزهاي مادري ام برايت ميگويم... از اين روزها که از صبح بايد به دنبال پاهاي کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگيرم تا زمين نخوري.به کارهاي روي زمين مانده ام نميرسم اين روزها که اتاقها را يکي يکي دنبال من مي آيي، به پاهايم آويزان ميشوي و آن قدر نق ميزني تا بغلت کنم، تا آرام شوي.اين روزها فنجان چايم را که ديگر يخ کرده، از دسترست دور ميکنم تا مبادا دستهاي کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتي و نااميدي سر برگرداندنت را ميبينم که سوپت را نميخوري و کلافه ميشوم از اينکه غذايت را بيرون ميريزي.هرروز صبح جارو ميکشم، گردگيري ميکنم، خانه را تميز ميکنم و شب با خانه اي منفجر شده و اعصابي خراب به خواب ميروم.روزها ميگذرد که يک فرصت براي خلوت و استراحت پيدا نميکنم و باز هم به کارهاي مانده ام نميرسم...امشب يک دل سير گريه کردم.امشب با همين فکر ها تو را در آغوش کشيدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهاي پيش رو فکر کردم و غصه مبهمي قلبم را فشرد...تو روزي آنقدر بزرگ خواهي شد که ديگر در آغوش من جا نميشوي و آنقدر پاهايت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور ميشوي و من مينشينم و نگاه ميکنم و آه...روزگاري بايد با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بيايي و من يک فنجان چاي تازه دم برايت بياورم و به حرفهايت با جان گوش بسپرم تا چاي از دهن بيفتد....روزي ميرسد که از اين اتاق به آن اتاق بروم و خانه اي را که تو در آن نيستي تميز کنم. و خانه اي که برق ميزند و روزها تميز ميماند، بزرگ شدن تو را بيرحمانه به چشمم بيآورد.روزي خواهد رسيد که تو بزرگ ميشوي، شايد آن روز ديگر جيغ نزني، بلند نخندي، همه چيز را به هم نريزي... شايد آن روز من دلم لک بزند براي امروز...روزي خواهد رسيد که من حسرت امشبهايي را بخورم که چاي نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ريخته و سوپ و بازي و... به خواب ميروم... شايد روزي آغوشم درد بگيرد، اين روزها دارد از من يک مادر به شدت بغلي ميسازد...! اين روزها فهميدم بايد از تک تک لحظه هايم لذت ببرم.

برای خیلی وقت پیشه

🔴آقایون به من درخواست ندن،ریپلای نکنن و تو تاپیکام نیان🔴 🇪🇭ای کاش میتوانستم کودکان را در قلبم پنهان کنم تا زمانی که جنگ ها تمام شود😓کاربری چهارم من 😶 با شماره مادرشوهرم اومدم اینبار💔خطر شناسایی توسط خواهرشوهر😂تگم کن😐تگم نکردی از ما نیستی😂تو تاپیکای عکس و جنجالی و دعوا😁مرسی میشم🥲🫂❌️از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                

من داستانشو کامل نخوندم دلخراشه

ای ماه تو زیبایی ولی من ماهی را میشناسم که از تو زیبا تر است او در مرام و معرفت همتا ندارد بدین خاطر است که اورا ابوالفضل (ع)مینامند نامش عباس(ع) است زیبا چون ماه دلیر مثل شیر  بلند قامت همچون سرو او قنر بنی هاشم است 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز