این ماجرا همون طور که گفتم توی خوابگاه دانشگاه نقل میشد...
خوابگاه ما یه مجموعه بزرگ شامل ده تا ساختمون بود که وسط یه باغ خیلی قدیمی قرار داشتن و یکی از قدیمیترین خوابگاهای ایرانه. هر ساختمونی 5 طبقه داشت و طبقات بالا معمولا خالی میموند اما بعضی ترمها تک و توکی از اتاقهای همون طبقات هم پر میشد. ولی یادمه چهار سالی که من اونجا درس میخوندم انتهای پله های ورودی طبقه پنجم از ساختمون هفتم یه در بزرگ آهنی گذاشته بودن و روش رو چند تا قفل قدیمی زده بودن.
جلوی اون در و روی پله ها هم چندین و چند تا کمد گذاشته بودن. طوری که به سختی میشد از لا به لاشون در رو دید.