ببين از ساعت چند خوابیدم بیدار شدم ببین که در چه حالی هستم ببین یک ظالم با من چه کارها کرد
بی وجدان خدانشناس نامرد همه چیزم رو به آتیش کشید ای خدا میدونی من تلافی نمیکنم اصلا به کسی آزار نمیدم میگذرم ولی تو نگذر که نمیتونم از واگذار کردن بگذرم مراقبم باش خدایا من کسی رو جز تو ندارم که شاهدی چه بلاهایی سرم آورد
ای خدای مهربون مگه نگفتی حواسم هست صدام کن تا اجابت کنم نترس من هستم پس تنهام نگذار
چیشده عزیزم؟؟
چی شده مگه خیلی بده آدم اینجوری زخمم بخوره هیچوقت آدم سابق نمیشه
همون که سپردی به خدا کافیه...پس وقتی همه چیز رو به خودش واگذار کردی آروم بگیر ...اگه اعتماد داری به خدا همه چیز رو به زمان بسپار..ذکر بگو ...انشاالله خدا همین دنیا جواب دل شکستت رو میده.جواب دونه دونه اشکات رو پس میگیره...صبور باش.
علتش چیه ازارت میده.. بی دلیل با شما دشمنه یا چی! بسیار سربسته گفتید نمیفهمم
آخه من هر لحظه بیشتر میشکنم و درک میکنم با من چه کرده داره با من چی کار میکنه یا چی کار میخواد بکنه گفته بود با پنبه سر میبرم خب خدا هم با پنبه سر ببره اگر خدا زودی آرومم کنه از اون دورم کنه حواسش به خواسته ها باشه از واگذار کردن این جوری هم میگذرم ولی ..........
عزیزم بازم میگم دعای علقمه رو هرشب قبل خوابت با خلوص نیت با ترجمه بخون ،خدا انشاالله شر بدخواهات رو از زندگیت دور میکنه.داره تهدیدت میکنه میفهمم ،خوابو از چشمات گرفته،ولی حساب کتاب خدا اینجوری نیست.خدا قربونش بشم صبرش زیاده صبر ما کمه،به وقتش حسابشو میرسه فقط تو از خدا غافل نشو و دیگه با اون آدم همکلام نشو.نقطه ضعف دستش نده .
دقیقا ولی اون آدم از اول با نزدیکی به من نیت های بد داشته من دیر متوجه شدم دیگه با اذیت های بیشتر تازه فهمیدم واقعا چه خاکی به سرم ریخته گولم زده با زندگی بازی کرده همه چی رو به دست گرفته میگه قل خوردنت ملسه دیگه بهش گفتم شما فلان جور و آدم عقده ای و بدی هستید بعد گفتم آخه این رو چرا گفتی که خدا زده مبادا سر خودت بیاد برو بگو ببخشید اون خدا نشناسه تو که نیستی رفتم ولی میدونم عقده ای و لجباز هست دعا کنید خدا رحم کنه
داشتم کابوس میدیدم از طرفی غیر از هدر کردن عمر جوانی استعدادم هر کاری خواسته کرده به شکل شناس ناشناس و شخصیت و اعتمادم به مردم رو خراب کرده ولی آخرش شده آدم خوبه از طرفی به خودم انگ خیالاتی بودن زده !
نباید ازش معذرت خواهی میکردی،الان فکر میکنه ازش ترسیدی ،نقطه ضعف نشون نده.
حالا که فهمیدی چجور آدمیه ازش دوری کن ،مثلا چه غلطی میخواد کنه؟مگه شهر هرته؟برفرض میخواد آبروت رو ببره میری ازش شکایت میکنی اینم بهش میگفتی میدم پدرت رو در بیارن که با آبروی کسی بازی نکنی و کسیو گول نزنی فکر میکنی بی کس و کارم ؟(اگرم نمیتونی شکایت کنی لااقل اینجوری برخورد کن تا فکر نکنه ترسیدی و هر وقت بخواد تو مشتش هستی)اتفاقا میگفتی واگذارت کردم به خدا تا عمر داری لعنت من پشت سرته....هیچوقت هیچوقت از نقطه ی ضعف با کسی که بهت آسیب زده حرف نزن.اتفاقا نباید مهربون تر باشی ،مهربون باشی سوارت میشن آبجی گلم.الان اون داره خواب هفت پادشاه رو میبینه و تو از نگرانی بی خوابی....نزار بهت بخنده و با خودش فکر نکنه هر جوری تو رو بچرخونه میچرخی و مطیعش هستی...نزار تو مشتش بگیره تو رو ....از همه جا بلاکش کن اگه محیط کاره دیگه نرو ...یه سیمکارت بخر به یکی از پسرای فامیل بگو طرف مزاحمم شده بده برینن بهش بفهمه ...بعدم سیمکارت رو گم و گورش کن.
