خونه بابام اینا چون عمم جادو میریخت حس میکردم جن داره..کسی باور نمیکرد طبقه پایین ک بودیم از بالا صدای دویدن میومد..وقتی میرفتم بالا یچی سیاه مث توپ قل میخورد از راهرو اتاق رد میشد میرفت..سقف بیخودی قرچ صدا میداد🤐یدفه ام ینفر سیاه پوش با صورت سفید دیدم نشسته
یمدتم هس هرچی اتفاق بیفته شب قبلش خابشو میبینم
یا یکی حامله باشه میفهمم اولاشه
هرچی از دلم بگذره مثلا هوس کنم و ب کسی نگم میبینی عصری خریدن اوردن