به خودم ک می ایم زمان را بسرعت نور درمیابم نوری ک سالهای سال ازان محروم بودم
به خودم ک نگاه میکنم دیگر تنهایی ام دست از اذیت مردنم برداشته و بامن دوست شده
و تار و پودمان ازهم فرشی بافته با جلوه ای رنگین بنام من
تنهایی کوچک گذشته من در باتلاق سیاهی درونم دستوپامیزد و هروز مسموم تراز دیروز میشد اما حال ما غم را اچمز کرده ایم و توده ی توهم اور و بغرنج افسردگی را از کشتیمان بیرون انداختیم و توانستیم ما شویم و این من جدید را بسازیم
این من بودن تنهایی خیلی ارزش ها دارد ک دربطن این جمله ها نمی گنجد پرمغز و پرتجربه و عمیق اما ظریف و زیبا و درخشنده
من برای من دیگر بی لب و دهان نیست من برای من شالوده ی اصلی من جدید است
پس سلام ب من 😊
اثر. میم. رخ