همیشه بهترین چیزها رو درست میکردم
ایدفه چون بچه اذیت میکرد شوهرم گفت میرم غذا از بیرون میگیرم بریز تو قابلمه نفهمن
اومدن خوردن رفتن حالا مادر شوهرم زنگ زده به جاریم ازش پرسیده به نظزت غذای بیرون نبود اونم بش گفته نمیدونم غذاش که تو قابلمه رو گاز بود
و خوشمزه بود
مادر شوهرم گفته خب غذا رو میشه بریزن تو قابلمه جاریمم گفته من نمیپرسم چون طرف ممکنه بگه به تو چه
حالا اگه جای من باشین مادر شوهره از خودتون بپرسه چه جوابی میدین دهنش بسته شه چون اگه اصل قضیه رو بدونه آبرو تو فامیل نمیذاره انگار عروسش تو خونه هیچ کاری نمیکنه شروع میکنه دخترش رو تو سر ادم بزنه