2777
2789

ازدواجمون سنتی بود ولی آشنایی کم خانوادگی داشتیم. بعد از عقد متوجه شدم که شوهرم غیر از وسیله های مغازه ای که جمع کرده بود، هزار تومن پس انداز هم نداره . خانواده ش همه ی حقوق و درآمدش را برداشته بودند به بهانه اینکه داریم برات جمع میکنیم که فردا روز طلا بخریم یه تیکه زمین برات بخریم برای جشن عقد و عروسیت پول جمع میکنیم. سرتون را درد نیارم نه جشن عقدی داشتم نه تو چهار سال دوره عقد یه گرم طلا بهم دادن نه خونه ای نه هیچی عروسیمون هم خورد به کرونا بدون جشن اومدیم سر زندگی . همه این ها را گفتم جهنم من به گذشته چیکار دارم از این جا به بعد را ما باید باهم بسازیم .جفتمون هم زرنگ و کاری بودیم تو چهار سال عقد کار میکردیم از صبح تا شب .کلی وام گرفتیم الحق که پدرمم به لحاظ مالی خیلی کمکمون کرد تا تونستیم شهرستان یه خونه بخریم و یه ماشینم خریدیم . 

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

۹۰ ٪ مردها همینن

والا بستگی به مردش باید روشنش کنی

بگی اگر قراره تو پول بدی داداشت منم می خوام پول بدم به داداشم!!! بهش بگو الان چه حسی بهت دست داد!

آمده ام ای شاه پناهم بده/ خط امانی ز گناهم بده /ای حرمت ملجا درماندگان/ دور مران از در و راهم بده/ ای که عطا بخش همه عالمی/ جمله ی حاجات مرا هم بده

بعد ازدواج دیدیم شهرستان کار درستی نداریم اومدیم تهران ولی چون کلی وام گرفته بودیم و دیگه پولی نداشتیم اینجا مجبورا شدیم بریم تو خونه ی قدیمی که از در  دیوارش سوسک و مارمولک بالا میرفت . شوهرم هی وعده داد تحمل کن تا برم شهرستان وسیله های مغازه را بفروشم باهاش یه خونه ی خوب رهن میکنیم . وسیله هاش زیاد و قیمت بالا بودن بالا چهارصد تومن قیمت وسیله هاش بود . فرش فروشی داشت که چون نتونسته بود کار کنه همه فرش ها را جمع کرده بود انبار خونه مادرش . بالای دویست تخته فرش و رگال بود

بعد ازدواج دیدیم شهرستان کار درستی نداریم اومدیم تهران ولی چون کلی وام گرفته بودیم و دیگه پولی نداشت ...

لایک

دنبال عیب و ایرادی ؟؟؟ به جای اینکه یه ذره بین دستت بگیری یه آینه دستت بگیر... 

خب از همینجا اشتباهت این بود گفتی ولش کن گذشته بوده.باید به شوهرت بارها میگفتی این چندسال کار کردی کو پول؟چرا پول نداری؟براش توضیح میدادی خانوادش دروغ گفتن و پولاشو بردن و هیچ پس ندادن.باید هزاربار بگی تا بره تو مغزش.مردا این چیزا رو دیر میفهمن.

یا چرا کمک  پدرت رو قبول کردی.میذاشتی تحت فشار باشه اذیت بشه بره وام سنگین بگیره تا یادبگیره پول به کسی نده که اخرش خودش تهت فشاره و اذیته.

درس نگرفته شوهرت فقط همین.

 الهی شکر🙏🙏 من معجزه خدا را دیده ام.. گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود، گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود..  الهی شکر بخاطر همه نعمت هات🙏🙏🙏

رفت شهرستان که فرش ها و وسیله ها مغازه را بفروشه که دید انبار خالیه . مادرش اینا همه فرش ها را فروخته بودن هیچی نبود . بعدم جیغ و داد که تو از ما پول گرفته بودی قبلا فرش ها را جا بدهیت فروختیم شوهرمم که لال نتونست حریفشون بشه همگی ریختن سرش شوهرمم دست از پا دراز تر برگشت تهران

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792