لطفا نپرسید چرا مادرت باهاش ازدواج کرد و اینا
مادرم قبل یکسالگیم فوت شد
منم با پدر و مادربزرگم بزرگ شدم
مادر بزرگم آلزایمر گرفته و عموم اینا براش پرستار گرفتن ولی هردفعه با پرستار ناسازگاری میکنه و پرستار فراری میشه.
مدام میگه زن میخوام ولی آخه کی میاد باهاش ازدواج کنه
مشکل ذهنی از بدو تولد کمی داشته که با تصادفی که کرد تشدید شد
خستمون کرده،
آبرومون رو میبره تو در و همسایه از بس با لباس و سر و وضع نامرتب و کثیف میره بیرون.
عموم زنگ زد بهم بیا باباتو یا ببر یا زنش بده راحت شیم ازش
اگر اون نباشه مامانبزرگم با پرستارش اکی هست.
اون که ظهر میاد خونه میره تو مخ مادربزرگم که آلزایمر داره و علیه پرستار پرش میکنه
خودش هم پرستار رو دیوونه میکنه بس که غر میزنه
پرستار آخری هم از امروز گفته دیگه تا وقتی اون اونجاست نمیاد
گیر کردیم چیکار کنیم؟
وضع مالی پدر بزرگم خوب بود و بابام ارثیه خوبی داره.