شوهرم همیشه میگه خواااهش میکنم تو نشین هرجا میخوای بری خودم میبرم دست به ماشین نزن
بچه ها من سه سال پیش رفتم واسه گواهینامه، کتبی رو سری اول قبول شدم واسه شهری امتحانم افتاد همزمان با نامزدی و عقدم، نرفتم دیگه فاصله افتاد تا یکی دوسال بعد بابام دوهفته باهام تمرین کرد دفعه دوم قبول شدم
به شوهرم میگفتم مسیرای نزدیک بذار من بشینم باهام کار کن راه بیفتم ولی خییییلی رو ماشین حساسه
انقد بهم استرس میده که هر وقت میخواستم ماشیتو بردارم تپش قلب شدید میگرفتمو مدام چهرش جلو چشمم بود
یبار ماشینو زدم به در بعد اون واقعا جرات نمیکنم بهش بگم🥲🥲🥲 خیلی ناراحتم
دوستم و خواهرم انقد افتضاح بود رانندگیشون من بهشون اعتماد به نفس میدادم باهاشون میرفتم بیرون حتی یبار نزدیک بود بریم تو دره خدا رحم کرد
الان انقد خوب شدن همه جا میرن و میان