حلال کنین که طولانی شد.این حرفا از دلشکسته ام بیرون میاد.اومدم اینجا که اروم بشم.ممنون میشم بخونین و جواب بدین دلم میخاد برم تو این هفته برم دیدار شهدا.چندین ساعت خلوت کنم.ازشون بخام واسم دعا کنن.بگم من روسیاهم.خدا حاجتم نمیده.بگم شما حاجت من بدبخت رو از خدا بخاین.بگم واسم از خدا واسم آرامش و خوشبختی درونی بخاین.یگه از شوهرم ناامید شد.از خدا هم شدم اما توبه کردم.گفتم ناامیدی از شیطانه.دوباره دعا میکنم.قصدم طلاق نیست.اما میخام مستقل بشم.میخام از شهدا بخام که از خدا واسه من معجزه بخان.یه شغل دولتی میخام.هر شغلی که به صلاحمه بتونم مستقل بشم.روحم تشنه اس.تشنه ی محبت و عشق و احترام.محبت و عشق دیگه از شوهرم نمیخام.احترام هم ازش نمیخام.اما از خدا میخام.از خدا عزت و احترام میخام.میخام خدا که سرچشمه ی همه ی خوبی ها هس واسم وسیله کنه.واسم رزق بی منت با عزت برسونه.میخام کارمند بشم.میخام دیگه کم نبینن من رو.میخام دستم توی جیب خودم باشه.میخام قدرت داشته باشم.به هیچ عنوان هم قصدم طلاق نیس.از خدا میخام هر جوری که به صلاحمه هر آزمونی که خوبه سر راهم قرار بده.به منم قدرت بده بتونم بخونم و قبول بشم.اصن کاش سر قبر شهیدا که میرم یه ملک یا یه آدم نطر کرده بیاد بالا سرم بهم بگه بیا این کار برو از فردا سر کار.مگه نمیگن شهیدا زنده ان.میخام برم پیششون ازشون گله کنم بگم خودتون بهم توان مبارزه بدین.من خیلی خستم.روحم خیلی خسته اس.روح و جسمم داره فرسوده میشه.دارم داغون میشم.دیگه دارم روانی میشم.فقط میخام از خونه بزنم بیرون برم سر کار.برم ماشین بخرم.کار کنم با انرژی.مطمینم اگه برم میتونم.خودم پول داشته باشم.واسه خودم و دخترم زندگی کنم فقط.برم به شهدا بگم از خدا بخاین که از شوهرم متنفر نشم نه به خاطر اون.به خاطر خودم که قلبم پر از کینه نشه.فقط نسبت بهش بی تفاوت بشم.همین.واسم از خدا بخاین.میخام توی جامعه احترام به دست بیارم.که اگه بی احترامی و تحقیر ازش میبینم.فکر نکنم من چیزی نیسم.بهم ثابت بشه که اون خودش بی لیاقت و بی ارزشه.هیچ وقت نمیخام برم از زندگیش به خاطر بچم.اما میخام به جایی برسم که مث سگ ترس از دادنم رو داشته باشه.از خدا خواری نمیخام واسش اونم به خاطر دخترم.از خدا عزت واسه خودم عزت میخام.بماند به یادگار این تاریخ که نذر شهدا کنم.
بچه ها ببخشید طولانی شد،واسم دعا کنین و بگین چطوری میشه خادم شهدا شد؟