باگریه مشکلی حل نشده؟ شاید تکدرمورد شما اینجوری باشه ولی به طور کلی گریه مکانیزمی هست برای اینکه آدمی دربرایر مشکلاتش عاجزه و نمیدونه چیکار باید بکنه آشفتست و هیچ کلمه ای نمیتونه بیانگر حالش باشه
آدم گریه نمیکنه تا مشکلش حل شه گریه میکنه تا بتونه با مشکلش کنار بیاد
درمورد اون قسمت آخر هم حتی اگه تا صد سال هم کنار اون شخص بمونن هیچکس جای عزیز طرفو نمیگیره
شاید زنده باشه ولی دیگه زندگی نمیکنه
شاید اینجوری نشدی تا حالا که درمیان جمع باشی و دلت جای دیگه باشه آدم عاشق یا کسی که فکرش درگیره هرچقدرم سرش گرم باشه هوش و حواسش جای دیگست تو عالم دیگه ای سیر میکنه کور و کر میشه چون تو دنیای دیگه ایه
البته دیدگاهامون متفاوته و احترام میذارم به دیدگاه شما ولی درکل بنظرمن با سرگرم شدن و کارای دیگه نمیشه خیلی فکرو از موضوع اصلی منحرف کرد. مگر اینکه دوره زمانی خودشو طی بکنه و از اون حرارت اولیه بیوفته قضیه