من و همسرم کاملا سنتی ازدواج کردیم.بعد از خطبه ی عقد بهم گفت برو خونه آماده باش میام دنبالت بریم بیرون.کلا عاشق تفریح و بیرون و گشت و گزاره تا الان.رفت پدر مادرشو برسونه.اخه توی محضر عقد کردیم.اماده شدم رفتیم یه امامزاده ای توی شهرمون.اونجا توی حیاطش فرش انداخته بودن.خلوت هم بود.منم اون روز پریود بودم.هستین بگم؟اخه با گوشی ام نمیتونم تند تند بفرستم
بگو
اره بگو
اره بگو
من هستم بگو🖐🏽
آره بگوووو
بگو عزیزم 
بگووو
آره هستیم بگو
بله خانوم هستیم، بفرمایید
خلاصه اذان نغرب گفته شد و ایشون یه نگاهی به من کرد گفت دوست دارم اولین نماز دونفریمون و بخونیم.منم رنگم پرید یهو.گفتم نه شما بخونید بعد من میرم خونه میخونم.خیلی خجالت میکشیدم.قلبم تند تند میزد.گفت بخاطر آرایشته (اخه ارایش ملایمی داشتم)گفتم نه اصلا.دوباره گفت میرم وضو میگرم تو هم برو وضو بگیر بیا دلمو نشکون.
آره میخونیم بگو
خب
کی عقد کردی
هستم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
