من ۳۰ سالمه
متاهلم
پراز مشکل وبدبختی بودم
بقیه مواردم عین خودت
محجبه اهل خدا ونمازو مهربون و...
ولی تو زندگی متاهلیم خیلی زجر کشیدم ووایستادم تا بسازم
اما خودمونو که نمیتونیم گول بزنیم
این وسط وابسته یه آدمی شدم
آدنی که خییییییییلی بازو راحته خیییییییلی
نمیخوام بهش بگم لاشی
انقد وابستگیم عمیق شد که البته همکار بودیمو چت وتماس داشتم فقط
انقدر حسم بهش عمیق شده بود که ممکن بود هرچیزی پیش بیاد
ولی اون آدم با اون سوابقش به قدری حریم وارزشهای منو حفظ کرد
خدا شاهده حتی تو مکالماتمون فقط میگفت نمیخوام شما آسیبی بخورید
شما مراقب خودتون باشید و....
الان ۵ماهه ازش بیخبرم وحسابی ازش دورم
امروز فهمیدم محل کارش جاییه که احتمال ۹۰درصد یجا کار کنیم
بعد دوسااااااااال که من ازش فرار میکردم
منتقل شده اینجا
میدونی حکمتش چیه
اینکه باهاش روبه رو شم وعذابام برای همیشه تموم بشن
بُتش بشکنه
من کل این دوسال یه عذاب روحی رو کشیدم که فقط خود خدا میدونه
همش میگفتم چقد تنهام تو این دنیا پس کو خدا؟؟؟
من از دوسال پیش تا الان ۱۰۰پله موفقتر شدم تو شغلم وبالاتر از اون آدم هستم
از طرفی ازش فقط حرمت دیدم
واز طرفی خدا چقد قشنگ هوامو داشته درست وسط طوفان
الان بیرون طوبان وایستادم وفقط میتونم بگم
خدایاااااااااشکرت❤️❤️❤️
جز اون ایمان واعتقاد چی میتونه دستگیر من بوده باشه هان؟؟؟؟؟؟