سلام دوستای گلم به کمکتون نیاز دارم بعداز ماه رمضون انشالله بی حرف پیش برای برادر کوچکترم قرارشده بریم خواستگاری از جایی که مامان جونم به رحمت خدا رفته و من و پدرم در این مراسم هستیم و اینکه اولین بارمونه خواستگاری میریم میترسم خیلی اضطراب دارم همش فکر میکنم اگه حرفی برای گفتن نباشه چی چطور شروع کنیم چیا بگیم البته اینم بگم عروس دادماد حرفاشون رو زدن و اوکی هست هر دو خانواده ام میدونن ولی خانواده ها اولین بارهستش همو میبینن