ما رسم داریم خونواده دوماد با قرآن و چادر رنگی و انگشتر نشون و پارچه و دفتر بله برون و کله قند میان خونه عروس به صرف شیرینی
اونوقت اینا برا نامزدیم یه نشون اوردن با چادر رنگی و شیرینی و دسته گل و نون پنیر سبزی
یه آینه شمعدونم اوردن گذاشتن رو میز ازین پلاستیکیا
بعد که مراسم تموم شد همه رفتن خاهرشوهرم برگشت خونمون گفت ببخشید آینه شمعدونمو جا گذاشتم😐
دیگه یه لباس عقدم برام نخریدن...
منم گفتم مهم نیست این چیزا مهم تفاهمه
برا شما چی خریدن
کاش منم داشتم
هنوز مجردم
قصد ندارم مراسم بگیرم
حال حوصله این مراسمو رسم و رسومات رو اصلا ندارم
فقط یه نامزدی و بعد عروسی میخوام
من دیشب مراسم عقد بودم😂
یعنی اینه شمعدونت رو بردن؟
مانتو روسری چادر شومیز دسته گل قران قند زنجیر دست
ی حلقه و ی شال و یخورده لوازم ارایش و دسته گل وشیرینی اوردن راه دور بودن.ی کارت هدیم بهم دادن مابین وسایلام بود ک ب سلیقه خودم وسایل بگیرم ک دادمش طلا
تبریزییم
رسممون عه که داماد واسه عروس یه نیم ست میبره که توش انگشتر نشون داره و چادر سفید عروس که تو مراسم برش میزنن و لباس عقد کنون و کیف و کفش و لوازم آرایشی و آینه شمعدون و قرآن و یه سری چیزا که خوردنین مثل میوه شیرینی تزیین شده و ... که بقیشو یادم نیست
مبارک باشه عزیزم انشاالله خوشبخت بشین .
چقد کار خواهرشوهرتون بد بود در اصل باید براتون آینه شمعدون کوچیک میخریدن و میاوردن و اینکه همین اول کم توقع نباشید چون در آینده عادت میکنن و باید همیشه غصه بخوری این تفاهم هم اولش تا گرم هستین کلمه ی جذابیه بعدش که رفتین توی یه خونه میفهمین همین کلمه ی تفاهم معنیش میشه باید ایقد توقعت و بیاری پایین و از آرزوهات بگذری تا بتونی کنار بیایی با شرایط و اینجوری هم که کوتاه بیایی میشی توسری خور و دست کم میگیرنت
هیچ لباس سیز به تن عروس با دست گل عروس خانم حنا زده و همه هم سرشون پیدا چون به جز داماد همه زن بودن و لباس
یه جورایی باز 😂💔 ولی تا عروس و داماد روی یه مبل بود
نشستن من دیگه رفتم آخه دیر آوردن به سالن و اینا من فقط تا اومدنشون صبر کردم😂💔😑 بعد عقد بوده که مراسمش هم ترتیب دادن که مراسمش دیشب بود
