امشب خونه باباش بودیم بعددیدم دم در داره میگه میخنده رفتم ببینم کیه فک کردم پسرهمسایس دیدم بادخترهمسایشون بزرگم بودمیگفت ومیخندید منم ناداحت شدم بش گفتم براچی بلندیلندمیگفتی ومیخندیدی گف خب دخترهمسایمونه گفتم خوبه منم باپسرهمسایه همینطوربگم بخندم گف پس تو بخ من شک داری وبردم توبیابون تامیتونست کتکم زد