سلام خانما
من امشب مهموني داشتم يعني خودم دعوت نكردم خواهرشوهرم و جاريم زنگ زدن بيان گفتم براي شام بيايد سريع قبول كردن
من تا ساعت ٣ سركارم هردوشون ميدونن ساعت ٥ عصر زنگ زدن ساعت ٨ هم اومدن خونمون
من مرغ درست كردم با قورمه سبزي كوبيده هم گرفتيم از بيرون دو مدل سالاد و ماست خيار هم درست كردم ولي دسر و اينا نتونستم حقيقتا وقت هم نبود
شيريني تر و سه مدل ميوه و چايي هم داشتيم
جاريم از اول كه اومد قيافه گرفته بود هي نيگفت كيك خودت پختي گفتم نه عزيزم شيريني تر از بيرون گرفتيم
بعد موقع شام دخترش اومد كمك كنه بلند جلوي بقيه واي هود چقد لكه داره مگه تميز نميكني اصلا حواسش ندادم
كباب گذاشتم گرم بشه اومد در ماكروفر باز كرد برداره باز بلند واي پر نون مگه تميز نميكنيد بخدا يه ذره خرده نون
بود فقط گفتم عزيزم هفته اي يه بار تميز ميكنم الان وسط هفتست وقت تميز كردن ندارم