بنظرتون ازدواج با عشق بهتره یا با منطق؟
ولی همیشه دلم میخواست یکی باشه عاشقش باشم ،عاشقم باشه
قرارای یواشکی داشته باشیم ، با سختی برای رسیدن به هم تلاش کنیم و زندگیمونو بسازیم
ولی نمیدونم بخاطر ترس از خانواده متعصب یا چی با منطق ازدواج کردم
ولی الان که چندین سال میگذره حس میکنم جای اون عشقه ی جایی گوشه دلم خالیه
نمیدونم تبدیل شده ب حسرت یا چی
ولی گاهی واقعا بابت کارم پشیمون میشم🙂
بخاطر ترس از تجربه و شکست یه حسرت شاید ابدی تو دلم جا گذاشتم
اگه برگردم عقب خیلی چیزارو عوض میکنم
هیچوقت سعی نمیکنم فرزند باب میل و مطیع خانواده باشم
خواسته هامو اجرا میکنم نمیزارم حسرت بشن
خیلی چیزا تجربه میکنم که بخاطر اینکه اخم نیاد رو پیشونی خانواده خودمو منع کردم از انجامشون
واقعا یه سری حسرتا جبران ناپذیرن
بنظرم اشتباه کردن و تجربه شدن یه چیز خیلی بهتر از حسرت بدل موندنه .
نظر شما چیه؟