پزشکی میخونم
درسا زیاده و منم تو خونه درس نمیخونم
بیشتر روزا از وقتی کلاسمون تموم میشه تا 7 و 8 شب کتابخونه ی بیمارستان میمونم
گاهی دوستام هستن اما با رل هاشون. ولی بیشتر اوقات تنهام.
کتابخونه ی این بیمارستان هم اکثر اوقات خالیه بعد از ظهر و با این حال من میمونم
جدیدا یذره حس خوبی ندارم و احساس تنهایی میکنم
گاهی هم فکر میکنم کسی منو ببینه چی فکر میکنه. اون دختره که همیشه تنها میمونه تو کتابخونه؟!
من روابط اجتماعیم خوبه و دوستای زیادی دارم ولی اونا نمیمونن.خونه راحت ترن یا کار دیگه هم دارن یا...
خلاصه که حس بدیه
ایده ای صحبتی چیزی؟ :')